باز هم قصه کهنه و قدیمی حق خوری و مظلوم کشی !!باز داستان بی پایان ﺁه مظلوم و جور صیاد!!باز هم تکرار مکرر حدیث ناله ونفرین و باز هم عبرت نگرفتن و گوش ندادن .
بی لیاقتی و بی کفایتی مسئولانی که صندلی های ریاست را چسبیده اند وﺁخرت را به جیفه بی ارزش دنیا فروختند هرازگاهی علنی می شود .

تا کی ما باید تاوان این بی تدبیری ها و بی لیاقتی ها را بدهیم؟تاکی باید حقمان خورده شود و دم برنیاوریم ؟تاکی باید صبرکنیم تا سکانداران بدانند که قدرت ﺁن ها به تار مویی بسته است و نجابت و پاکی این مردم زخم خورده و زجر کشیده است که ﺁن ها را نگه داشته است.
ﺁن ها بدانند که مردم تمام حرکات ﺁن هارا زیر نظر دارند و رصد می کنند وروزی ﺁن ها هم در صفحه شطرنج زندگی مات خواهند شد و بدانند که هیچ زمستانی ماندگار نخواهد ماند و فقط روسیاهی ﺁن برای زغال باقی خواهد ماند.

واقعأ مسئولین چگونه می توانند چشمان خود را به روی این مسائل ببندند؟چگونه می توانند جنازه کودک شش ساله را بر روی دستان پدر ببینند و به روی خود نیاورند که کوتاهی آنان بوده که باعث شده پدری مجبور شود با دستان خود همزمان دو کودک خود را به دل خاک بسپارد؟؟

چگونه میشود در یک لحظه یک خانواده داغدار شش تن از عزیزان خود شود و مسئولین با خیال راحت و وجدانی آسوده شب را به صبح برسانند؟؟ چگونه میتوانند چشمان خون آلود و قلب تکه تکه شده پدر داغدار را ببینند و دم بر نیاورند؟؟

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: